چکیده:
حب و بغض دو مفهومی است که با زندگی همه انسانها عجین شده و از فطریات اولیه بشر هست. از این رو در معارف بشری و معارف الهی که در کتب آسمانی منعکس شده به خصوص در قرآن کریم، از آن، مطالب و معارف مفصلی عنوان شده است. در آخرین کتاب آسمانی برای تبیین این مقوله فطری، اقسام آن، درجات، رابطه میان حب انسان و خداوند، بهره مندان از حب الهی و محرومین از آن و ... از واژه های مختلفی استفاده شده است، که در این نوشته تا حد امکان به بررسی همه آنها در رابطه با «محبت» پرداخته شده است. از این رو می توان به ضد آن (بغض) معرفت پیدا کرد که تعرف الاشیاء باضدادها.
واژه های کلیدی: محبت، مودت، الفت، دوست، خلت،
مقدمه :اهمیت موضوع
نزد امام باقر علیه السلام از محبت سخن به میان آمد، حضرت فرمودند: «هل الدین الا الحب» آیا دین چیزی جز محبت است؟ سپس امام علیه السلام با استناد به آیاتی(1) از قرآن کریم فرمودند: «الدین هو الحب و الحب هو الدین» دین محبت است و محبت دین است(2)این سخن به خوبی جایگاه و اهمیت محبت را روشن کرده است: زیرا مهمترین ناموس انسان، دین است که در موقع لزوم، همه هستی خود را باید فدای آن کند و مطابق این روایت، اساس دین محبت است. از نظر قرآن کریم مؤمن باید بیشترین محبت را نسبت به خدا داشته باشد.(3) و خداوند اساس زندگی مشترک را نیز بر پایه دوستی بنا نموده است(4)از آیات قرآن کریم استفاده میشود، جامعه مطلوب قرآنی جامعهای است که بر اساس محبت خدا و محبت نسبت به یکدیگر شکل بگیرد؛ همه مردم خود را برادر یکدیگر بدانند و تا سر حد ایثار و فداکاری نسبت به یکدیگر محبت بورزند. آیاتی همچون: «انما المؤمنون اخوۀ فاصلحوا بین أخویکم»؛ مؤمنان برادر یکدیگرند، پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید.»(5) « فألّف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته اخواناً» «پس در میان دلهای شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او برادر شدید»(6)«فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبونه»؛ خداوند به زودی عدهای را میآورد که آنان را دوست میدارد و آنان نیز خدا را دوست دارند.» (7)«یحبون من هاجر الیهم و لا یجدون فی صدورهم حاجۀ مما اوتوا و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصۀٌ»؛ کسانی که به سوی ایشان هجرت کنند دوست میدارند و در دل خود نیازی به آنچه به آنان داده شده احساس نمیکنند و آنها را بر خود مقدم میدارند، هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند! و آیات دیگر همه گویای این است که محبت، اساس و پایه یک جامعه ی اسلامی است. در روایات نیز آمده است که محبت روح خدا در میان بندگان است و چیزی شیرین تر از محبت نیست(8)
1.پیشنیه
موضوع محبت به طور عام از دیر زمان مورد توجه اندیشمندان بوده و به صورتهای مختلف مورد بحث قرار گرفته است؛ محدثان در کتابهای حدیثی خود برای محبت باب خاصی قرار داده و با عناوین مختلف به نقل آیات و روایات مربوط به آن پرداختهاند.همچنین مفسران در ذیل برخی آیات محبت به مطالبی اشاره کردهاند. (طوسی/التبیان: بقره 190، 165، نساء 125- طبرسی/مجمع البیان: بقره 165، آل عمران 31، مریم 96 و... .. – فخر راضی/تفسیر کبیر: بقره 165 و 254، آل عمران، 31، انفال 63، شوری 23، زخرف، 67 و... .. – صدر المتأهلین در تفسیرش: بقره 257، یس 74 و 75، جمعه 6 و 10 و... . – علامه طباطبائی/المیزان: بقره 165، آل عمران 31، مائده 51 و 54، یوسف 3، انفال 63، شوری 23 و... . – مکارم شیرازی/نمونه: آل عمران 28 و 31، نساء 86، یوسف 8 و 30، مریم 96، نور 61، فرقان 28، شوری 23، فتح 29، حجرات 7، مجادله 22، ممتحنه 7، 4، 1 و... . و مفسران دیگر.)علمای اخلاق نیز در کتابهای اخلاقی، این موضوع را با عناوین مختلف مطرح کردهاند (فیض کاشانی/المحّجۀ 8/3 – ملا مهدی نراقی/جامع السعادات ج 3، 125- ملااحمد نراقی/معراج السعاده 710)
برخی دانشمندان نیز درباره محبت کتابهای مستقلی تألیف نمودهاند عبهر العاشقین/روز بهان بقلی شیرازی (م 606 ه.ق) روضه المحبین/ابن قیم جزویه (م 751 ه ق) ریاض المحبین/میرزا قلی خان نوری (م 1288 ه.ق) – از معاصرین: الحب فی القران الکریم/عمر شاکر الکبیسی- الحب و البغض فی القرآن الکریم/مها یوسف جارالله- المحبه فی الکتاب و السنه/محمد ری شهری)
واژه شناسی
قرآن کریم برای اشاره به مفهوم محبت و دوستی از واژه های گوناگونی استفاده نموده است که به بیان آنها میپردازیم.
1.محبت
واژه «محبت» در قرآن کریم تنها یک بار آمده است: «والقیتُ علیک محبّۀ منی»؛ و من محبتی از خودم بر تو افکندم»(9)اما متشتقات آن 94 بار به کار رفته است:
الف) 64 بار از باب افعال (اُحّب، یُحبّ) مانند: آیات 165 بقره، 54 مائده، 188 آل عمران و... کاربرد فعل ثلاثی مجرد از مادهی «حبَّ یحبُّ» مانند «عزَّ یعزُّ» خیلی کم است (ابن حاجب، شرح شافیه 1/142) به همین جهت در قرآن کریم بکار نرفته است و استعمال شایع آن از باب «افعال» است.
ب) نه بار به صورت مصدر (حُبّ)، مانند آیات 165 و 177 بقره، 14 آل عمران، 30 یوسف و...
ج) چهار بار باب «استفعال» (استحبّ یستحب)، مانند: آیات 3 ابراهیم، 174 فصلت، 33 توبه و 107 نحل که در هر چهار مورد با «علی» آمده است به معنای ایثار (برگزیدن)(10)
د) سه بار أفعل تفعیل (أحبَّ): آیات 24 توبه، 8 و 33 یوسف
ه) یک بار باب تفعیل (حَبَّبَ) که در آیه 7 حجرات آمده است.
ط) یک بار أحبّاء (جمع حبیب) که در آیه 18 مائده آمده است.
ی) هفت بار نیز «حبّ» و پنج بار «حبَّۀ» آمده است که به معنای دانه میباشد، چون نتیجهی کار «زارع» است به آن توجه و میل دارد و آن را دوست میدارد(11)
معنای «محبت»
«محبت» و مشتقات آن در کتابهای لغت و تفسیر، اخلاق و... . به صورت های گوناگون تبین شده است از آن جمله: «حب» نقیض بُغض (کینه و دشمنی) است(12). اراده کردن و خواستن چیزی که یقین یا گمان به خیر و خوبی آن داری(13). ولی هر ارادهای «محبت» نیست. «محبت» به معنای تعلق و وابستگی خاص دانسته شده است(14) همچنین به معنای دوستی و میل شدید مقابل بعض و تنفر گرفتهاند.(15) حالتی است در دل یک موجود دارای شعور، نسبت به چیزی که با وجود او ملایمت و با تمایلات و خواستههای او تناسبی داشته باشد مثل نیروی جذب در میان موجودات بدون شعور.(16)به نظر میرسد «محبت» حقیقتی است که هر انسانی آنرا در وجود خود به طور وجدانی حس میکند و میفهمد. زیرا هیچ دلی خالی از محبت نیست، محبت به فردی، خوردنی، نوشیدنی، راحتی و آسایش یا نعمتهای دیگر و.... بنابر این، محبت یک نوع جاذبه، میل و کششی است که در یک موجود صاحب شعور، نسبت به چیزی که با وجود او ملایمت و با تمایلات و خواستههای او تناسبی داشته باشد، پدید میآید.(17)
2.«مودت»
برخی «مودت» را به معنای «محبت» گرفتهاند(18)و مشتقات آن 28 مرتبه در قرآن به کار رفته است، اگر با «لو» بیاید متضمن معنای «تمنی» و «آرزوست» مثل آیه 21حجر(19).مادهی «حب» با «لو» تمنی نمیآید، در عین حال «مودّت»، محبتی است که اثر آن در عمل ظاهر شود، مثل ألفت، مراودت (آمد و شد) و احسان و... .(20) لذا دربارهی «محبت» میان زوجین واژهی «مودت» به کار برده شده است: «و جعل بینکم مؤدۀً و رحمۀً»(21)و خداوند خودش را «ودود» معرفی فرموده است: «ان ربی رحیمٌ ودودٌ»(22) چرا که محبت خداوند با نعمت، احسان و بخشش همراه است.
3.«اُلفت»
در حقیقت به معنای «جمع شدن» است(23)و محبت و دوستی، نتیجهی و ثمرهی آن است نه این که الفت به معنای محبت باشد(24)«الف» و مشتقات آن 22 بار در قرآن بکار رفته است که در برخی موارد اشاره به عدد معین است(25) به عدد هزار «ألف» میگویند زیرا دهها و صدها را در خود جمع نموده است (26)
4.«خُلّت»
«خلل» در لغت به معنی شکاف، وسط و گشادگی میان دو چیز است.(27) گفته اند: خلّه آن اختلالی است که عارض نفس میشود یا به جهت علاقه بسیار به آن و یا به جهت نیاز به آن.(28) مادهی «خلل» 13 بار در قرآن آمده است (خلال، خلیل، أخلّاء (جمیع خلیل)، خُلّة) بنابراین ماده «خلل» به معنای محبت نیست، اما تعبیر دوست به «خلال» و «خله» ممکن است به چند جهت باشد:
1. به جهت آنکه محبت قلب را میشکافد ودر نفس انسان نفوذ میکند، مانند تیری که در قلب هدف فرو میرود.(29)
1. به خاطر آنکه نفس احساس نیاز به محبوب میکند.(30)
2. چون هر یک از دو دوست، دوستش را از اسرارش آگاه میکند، پس گویا در میان قلب او جا دارد. (31)
البته این دوستی باید تام و خالص باشد و خللی در محبتش نباشد.(32)
5.«رغبت»
«رغب» (بر وزن فَعِل یا فَعَل) به معنای میل و محبت و «رغب فیه» ضد «رغب عنه» میباشد (33)میل خاص نفسانی(34)میل اکید(35) آمده است. مادهی «رغب» هشت بار در قرآن آمده است که سه مورد آن با «عن» آمده و به معنای اعراض و روی گردانی است. سه بار هم با «الی» آمده است به معنای «میل و محبت». دو بارهم بدون حرف جرّ آمده است. پس رغبت نوع خاصی از محبت است (محبت و میل اکید)
6.«ولايت»
ماده «ولي» در لغت به معاني مختلفي آمده است (مانند: قرب و نزديكي، مالك و سرپرست، ياري كننده و... .) كه يكي از آنها محبت و دوستي است، به طوري كه دو چيز يا چند چيز به قدري به همديگر متصل باشند كه چيزي غير از جنس آنها در ميان نباشد. لذا «ولايت» به معناي دوستي جايي است كه دوستي و محبت محسوس و همراه با كمك و ياري باشد. بنابراين ولايت نوع خاصي از محبت خواهد بود(36) ماده ي «ولي» و مشتقات آن231 بار در قرآن كريم در موارد گوناگوني بكار برده شده است كه در برخي موارد به معناي دوستي است.(37)
7.«صديق»
از ماده ي «صدق» تقيض «كذب»(28) به كسي گفته مي شود كه دوستي و محبتش خالص باشد (39)و شائبه فسادي در آن نباشد.(40) اين واژه دوبار در قرآن آمده است: شعرا/10: «ولاصديق حميم» و نور/61 كه منظور از «صديق» دوست خاص است.
8.«حميم»
كه از ماده «حمم» به معناي آب جوشان آمده است(41) به خاطر حرارت زياد به تب «حمي» مي گويند، به دوست و خويشاوند نيز «حميم» مي گويند به اعتبار محبت و علاقه شديدي كه نسبت به هم دارند(42) : «فليس له اليوم ها هنا حميم»(43) براي او امروز (قيامت) دوستي نيست كه به او نفعي برساند (44) این واژه بيست بار در قرآن به كار رفته است كه چهارده مورد به معناي آب جوشان(45)و شش مورد آن به معناي دوست و خويشاوند آمده است.(46)
9.«أخدان»
جمع «خِدن» به معناي دوست پنهاني(47) و دوستي خيلي نزديك كه در امور ظاهر و باطن با انسان باشد گفته شده است.(48) اين واژه دو بار در قرآن آمده است؛ يكي در مورد اوصاف زنان (49)ويكي هم در مورد مردان(50)
10.«اخوان»
جمع «أخ» از ماده ي «أخو» به هر كسي كه با ديگري مشاركت داشته باشد «أخ» گفته مي شود.چه مشاركت از جهت نسب باشد(51)يا از جهت رضاع (52) يا قبليه (53) يا دين و مسلك(54) يا دوستي و غير آن باشد(55)مشاركت از جهت دوستي مانند آل عمران/103 و حجر 47. البته ممکن است آیات دیگری هم در قرآن یافت شود، که دلالت بر معنای محبت و دوستی داشته باشد. که در این نوشتار به ذکر همین موارد اکتفا شد.
جايگاه محبت
محبت افراد با يكديگر با قلب آنها ارتباط دارد و بر اثر الفت ميان قلوب، ميان آنان محبت ايجاد مي شود.(56) در دعاي كميل نيز مي خوانيم: «قلبي بحبك متيماً» خدايا دلم را با دوست داشتنت، رام و منقاد گردان! (57)در روايت نيز از حضرت امير علیه السلام آمده است كه «محبت ما و محبت دشمنان ما در يك دل نمي گنجد، چرا كه خداوند مي فرمايند: «ما جعل الله لرجل من قلبين في جوفه» خداوند براي هيچ كس دو دل قرار نداده كه با يكي قومي را دوست بدارد و با ديگري دشمنان آن ها را دوست بدارد(58). پس روح است كه به محبوب ميل پيدا مي كند و چه بسا جسم را نيز به سمت او مي كشاند. و اين خارج از ماده و زمان است. به روح از آن جهت كه داراي ادراكات و عواطف است، «قلب» اطلاق مي شود. چرا كه عكس العمل مسائل عاطفي از قبيل محبت، عداوت، ترس و... در قلب انسان ظاهر مي شود از اين جهت به روح «قلب» اطلاق شده است.
مراتب محبت
محبت داراي شدت و ضعف است و مراتب مختلفي دارد چون كمالي كه علت محبت واقع مي شود يكسان نيست و شدت و ضعف دارد. از تعابيري كه در قرآن كريم آمده است اين مطلب قابل استفاده مي باشد.
1.«أشدَّ حبّاً» در آيه 165/بقره: «... والذين امنوا اَشد حبّاً لله» شديدتر بودن محبت مؤمنان به خداوند در اين آيه دو وجه دارد: الف) محبت مؤمنان به خداوند از محبت مشركان نسبت به معبودهايشان شديدتر است. ب) محبت مؤمنان به خداوند، از محبتشان نسبت به غير خدا شديدتر است.
2.«حب شديد» در آيه 8 سوره عاديات: «و انّه لحبّ الخير لشديد» ميل به خيرات و خوبي ها فطري انسان است؛ چه مطلق خير باشد چه «مال» كه وسيله فراهم كردن خيرات است بدون انحرافات.
3.«حبّ جمّ»: در آیه 20 سوره فجر «و تحبون المال حباً جماً» جم در لغت به معناي كثير (بسيار) آمده است و «حب جم» به عبارتي همان « حب شديد» است كه از اين آيه روشن مي شود حب داراي مراتب كثرت و قلّت و شدت و ضعف است.
4.«شَغََفها حبّاً»: يوسف آيه 30: محبت يوسف قلب زليخا را پر كرده يا پوشانده (غلبه كرده است) كه اين تعبير كنايه از شدت محبت و علاقه است.
5.«أحبّ»: توبه آيه 24: كلمه «أحبّ» اسم تفضيل است (دوست دارتر و محبوب تر) و اين واژه دلالت دارد كه محبت نسبت به محبوب ها داراي مراتب است: برخي محبوب و برخي محبوب ترند، لذا خداوند و رسولش باید نزد مؤمنان محبوب تر از محبوبان دیگر باشند، چنانچه در آیه ی دیگر فرمودند: «والّذین آمنوا أشدُّ حبّاً لله» آنها كه ايمان دارند به خدا محبت بيشتري دارند.از مجموع اين آيات استفاده مي شود كه: محبت داراي مراتب أشد، شديد، متوسط و ضعيف است كه نسبت به محبين و محبوبان متفاوت است.
انواع «محبت»
شكي نيست كه اسلام دين محبت است، اما هر جاذبه، ميل و كششي مثبت نيست زيرا: «عسي ان تكرهوا شيئاً و هو خيرٌ لكم و عسي أن تحبّوا شيئاً و هو شرٌ لكم و الله يعلم و انتم لا تعلمون» بقره/216چه بسا چيزي را خوش نداشته باشيد، حال آنكه خير شما در آن است و يا چيزي را دوست داشته باشيد، حال آنكه شر شما در آن است و خدا مي داند و شما نمي دانيد.لذا محبت ها دو گونه اند: محبت هاي پسنديده، مانند: محبت خدا به انسان، محبت انسان به خدا، محبت پيامبر و اهل بيت محبت پدر و مادر و... . محبت هاي ناپسند مانند: دوستي شيطان، دشمنان خدا و رسول، دوستي با نامحرم و... .
معناي محبت خدا
برخي گفته اند خداوند محبّ واقع نمي شود، زيرا محبت ميل قلب است به سوي چيزي كه با آن ملايمت داشته باشد و خداوند منزّه است از انفعال نفساني و تغيير حالي به حال ديگر كه ملازم با حدوث است و در خداوند حدوث راه ندارد. اما قرآن كريم به طور صريح خداوند را «محبّ» معرفي فرموده است: «فسوف يأتي الله بقوم يحبهم و يحبونه(59)»؛ به زودي خدا گروهي را مي آورد كه آنان را دوست مي دارد و آنان نيز او را دوست دارند.در آيات گوناگون ديگري نيز پاكان، پرهيزكاران، صابران، توبه كنندگان و... . به عنوان محبوبان خداوند معرفتي شده اند. در ادعيه هم خطاب شده است: «يا محبّ التوابين(60) لذا بايد محبت خداوند صحيح تبيين شود. لكن حق آن است كه حقيقت محبت الهي براي ما قابل درك نيست و عقل و فهم ما آن را جز از راه آثار نمي تواند درك كند. چنانچه به حقيقت ساير صفات الهي نيز نمي توان پي برد و تنها از راه آثار، آنها را مي فهميم لذا بهترين تعريف براي محبت از طرف خدا « لطف، توجه، احسان، اكرام و افضال اوست و عدم محبت از ناحيه او قطع اين الطاف و رحمت هاست(61). لذا افعال و اشخاصی كه با خواسته هاي خداوند، تناسبي داشته باشند محبوب خداوند هستند مانند: نماز، روزه، خمس... و نيكوكاران، پرهيزكارن، توكل كنندگان و... .از طرفي چون خداوند هر چيزي را كه آفريد، نيكو آفريد(62)همه انسان ها اولاً و بالذات با قطع نظر از صفات اكتسابي، محبوب خدا هستند و خداوند آفريده هاي خود را دوست دارد، با اين تفاوت كه برخي افراد با پيمودن راه كمال، اين محبوبيت را افزايش مي دهند و مورد عنايت ويژه خداوند قرار مي گيرند، برخي هم با سوء اختيار، در خود بدي بوجود مي آورند و نعمت ها و كمالات الهي را به نقمت تبديل مي كنند و محبت خداوند از آنها سلب مي شود مانند: كافران، ظالمان، مفسدان، متجاوزان از حدود الهي و... .
زمينه هاي محبوبيت انسان در نزد خداوند
از نظر قرآن پاكي، نيكوكاري، تقوا، توكل، صبر، قسط، توبه، پيكار در راه خدا و پيروي از رسول خدا (ص) باعث مي شود تا خداوند انسان را دوست داشته باشد كه در اين گفتار به بيان آنها مي پردازيم:
1.پاكي
يكي از چيزهاي كه باعث مي شود انسان مورد عنايت و محبت ويژه خداوند قرار گيرد پاكي است: «والله يحبُّ المطهرين(63)» ، «ان الله يحبُّ التوابين و يحبُّ المتطهرين(64)»؛ خداوند پاكيزگان را دوست دارد. اطلاق آيه هم پاكي از آلودگي ها و كثافات ظاهري و جسماني را شامل مي شود و هم پاك نمودن روح از آثار شرك و گناه. لذا هم پاكي با آب، هم پاكي معنوي (كه با وضو، غسل و اعمال صالح حاصل مي شود) و هم پاكي از گناه، منظور اين آيات است. خداوند پاكيزگان را دوست دارد: از اين رو به حضرت ابراهيم و اسماعيل دستور داده است تا خانه اش را براي عبادت بندگانش پاك و پاكيزه كنند(65) از آسمان آب فرستاده براي تطهير(66) وضو، غسل و تميم را تشريح نموده و اراده فرموده مؤمنان پاك شوند(67) به پيامبرش دستور پاكي داده(68) و بندگان خاص و برگزيده اش را از هر گونه پليدي پاك گردانيده(69)و پاكي را زمينه ارتباط انسان با كتاب الهي قرار داده است(70). اين ها همه مؤيد اين مطلب است كه پاكي، زمينه محبوبيت انسان در نزد خداوند است و خداوند پاكيزگان و پاكان را دوست دارد و هر چه پاكي انسان بيشتر باشد، به همان نسبت محبت خداوند به انسان بيشتر خواهد بود.
2.نيكوكاري
يكي از چيزهاي كه زمينه محبت خداوند به انسان را فراهم ميكند «احسان» است(71). مواردي كه در اين آيات آمده يا مفسرين ذيل اين آيات ذكر كرده اند، مصاديقي از احسان است و منافاتي با يكديگر ندارند و منحصر در اين موارد هم نيست. لذا هر كاري كه في نفسه «حسن» باشد و هر كاري كه از آن نفعي به ديگران برسد، زمينه مبحت خدا به انسان را فراهم مي كند. بنابراين «محسنين» هم به كساني گفته مي شود كه به ديگران كمك و نيكي مي كنند و هم به افرادي گفته مي شود كه كار نيك و عمل «حسن» انجام مي دهند(72)
3.تقوا
قرآن كريم در سه مورد مي فرمايد: « خداوند پرهيزكاران را دوست دارد(73)» بنابراين، هر كس مصداق متقين باشد خداوند او را دوست خواهد داشت. در آيات مختلف قرآن به معرفي پرهيزكاران پرداخته شده است و براي آنان اوصافي بيان نموده است مانند: ايمان به غيب، به پاداشتن نماز، انفاق از نعمت هاي خدادادي، ايمان به دعوت همه انبياء، ايمان به رستاخيز(74)فرو بردن خشم خود، گذشت از خطاي مردم، توبه(75) نيكوكاري، كم خوابي در شب، استغفار پيوسته در سحرگاهان و...(76) قرآن كريم درباره جايگاه و مقام پرهيزكاران نيز مي فرمايد: «واعلموا أن الله مع المتقين»؛ بدايند خدا با پرهيزكاران است.(77) «ان المتقين في جنات و نهر في مقعد صدق عند مليك مقتدر»؛ يقيناً پرهيزكاران در باغ ها و نهرهاي بهشتي جاي دارند، در جايگاه صدق نزد خداند مالك مقتدر(78) اين گونه آيات نيز شاهد روشني است بر اين كه تقوا پرهيزكاري باعث مي شود تا انسان مورد عنايت و محبت ويژه خداوند قرار گيرد، زيرا بهشت و نعمت هاي بهشتي، از روشن ترين جلوه هاي محبت خدا به بندگان محبوش مي باشد، بندگاني كه تقوا يك نيروي كنترل كننده دروني در آنهاست و انسان را در برابر طغيانها حفظ مي كند و ماشين وجود انسان را مثل يك ترمز در پرتگاهها حفظ مي كند.
4.توكل
قرآن كريم مي فرمايد: «ان الله يحب المتوكلين»؛ خداوند متوكلان را دوست دارد(79) توكل از ماده «وكل» به معناي واگذار كردن و اعتماد و تكيه نمودن بر ديگري است(80) توكل بر خدا آن است كه انسان در كارها نهايت سعي و تلاش خود را انجام دهد و براي رسيدن به اهدافش بر خدا، يعني منبع فنا ناپذير قدرت و توانايي تكيه نمايد و از هيچ قدرتي نهراسد. چنين شخصي به طور مسلّم مورد عنايت و محبت خداوند خواهد بود.
5.صبر
صبر به معناي خويشتن داري، حبس و امساك است(81). در روايتي پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند: «صبر بر سه گونه است: صبر هنگام مصيبت، صبر بر اطاعت». قرآن كريم نيز در آيه 65 مريم مي فرمايد: «واعبده و اصطبر لعبادته»؛ پرودگار زمين و آسمان را عبادت كن و در راه عبادتش شكيبا باش. قرآن مجيد در آيه 17 سوره لقمان مي فرمايد: « و اصبر علي ما اصابك»؛ در برابر مصايبي كه به تو مي رسد شكيبا باشد .در قرآن بيش از نود آيه، سخن از صبر به ميان آمده، كه بيشتر اين آيات نشانگر آن است كه صابران مورد عنايت ويژه خدا هستند؛ همراه بودن خداوند با صابران،(82) دادن بهترين جزاء به شكيبا(83) ، درود و رحمت پرودگار نسبت به آنان(84)و... . همه اينها نشانه محبت خدا به صابران است لذا در آيه 146 سوره آل عمران مي فرمايد: «.. و الله يحب الصابرين». موارد ذكر شده در آيه هم به حكم ذكر مصداق است نه منحصر كردن در همين موارد!
6.قسط
قرآن كريم در سه مورد تصريح نموده است كه «مقسطين» را دوست دارد:
1.در مورد حكم و قضاوت: « و ان حكمت فاحكم منهم بالقسط، ان الله يحب المقسطين(85)»
2.در مورد كساني كه مسلمان نيستند، اما با مسلمانان به طور مسالمت آميز زندگي مي كنند: «لاينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدّين و لم يخرجوكم من دياركم أن تبرّوهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين(86)»
3.هنگام صلح دادن ميان دو گروه از مسلمانان كه با هم سر جنگ دارند: «وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ(87)» «اقسط يقسط» به معناي رفع ظلم و ازاله ي جور و ستم است، لذا كساني كه در رفع ازالهْ ظلم و ستم كوشش مي كنند محبوب خدا و مورد عنايت ويژه او هستند.برخي گفته اند: « قسط» عدل در قسمت و حكم را گويند.(88) ولي لفظ «عدل» اعم از عدل در حكم و غير آن است(89). از طرفي موارد عدل دو گونه است؛ برخي مخفي و غير ظاهر و برخي ظاهر و آشكار است. قسط به عدلِ ظاهر و آشكار گفته مي شود(90)
7.توبه
قرآن كريم مي فرمايد: «ان الله يحبُّ التوابين» خداوند توبه كنندگان را دوست دارد. عموميت آيه هم توبه کنندگان از گناهان، هم توبه كنندگان از گناهان كبيره و هم توبه كنندگان از كفر را شامل مي شود.ماده «توب» به معناي «رجوع» است؛ در مورد بنده به معناي رجوع از غير خدا به سمت خداست، اما در مورد خدا كه با «علي» متعدي مي شود به معناي رجوع به نحو استعلا و استيلاست كه لازمه ي آن رحمت، عطوفت و مغفرت پرودگار است(91) از آيات قرآن استفاده مي شود كه توبه بنده در ميان دو توبه خدا قرار دارد، نخست خدا به بنده رجوع (لطف و نظر) مي كند و به او توفيق توبه مي دهد و بنده موفق به توبه مي شود، سپس خداوند توبه او را مي پذيرد و مورد رحمت و مغفرت خودش قرار مي دهد(92) «ثم تاب عليهم ليتوبوا ان الله هو التواب الرحيم(93)» پس خداوند رحمتش را شامل حال آنان نمود و به آنان توفيق داد تا توبه كنند خداوند بسيار توبه پذير و مهربان است. «تواب» صيغهي مبالغه است يعني كسي كه زياد توجهش را از غير خدا به خداوند كريم باز مي گرداند. بنابراين بازگشت به خدا زمينه ساز جلب محبت خداست. اگر انسان بخواهد محبوب خدا باشد بايد مرتب توجهش را از غير خدا به خدا باز گرداند. زيرا غفلت، قصور و تقصير انسان در برابر پروردگار عالم فراوان است.
اندر همه جا با همه كس در همه حال
مي دار نهفته چشم دل جانب يار
8.پيكار در راه خدا
يكي از كارهاي كه زمينه محبت خدا را فراهم مي كند پيكار در راه خداست: «ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفاً كانهم بنيان مرصوص(94)»؛ خداوند كساني كه را كه در راه او پيكار ميكنند و گويي بنايي آهنين اند دوست ميدارد. درجاي ديگر خداوند يكي از ويژگي هاي محبوبان خود را جهاد در راه خدا بيان نموده است، كه البته اين مجاهدين صفات ديگري نيز بايد داشته باشند: «.... فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ(95)»؛ خداوند به زودي جمعيتي مي آورد كه آنها را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع و در برابر كافران سرسخت و نيرومندند، آنها در راه خدا جهاد مي كنند، و از سرزنش هيچ ملامتگري هراس ندارند. به همين جهت است كه «خداوند جان و مال مؤمنان پيكار كننده در راهش را خریده و در مقابل به آنان بهشت عطا مي كند(96)»، «و خداوند مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظيمي برتري بخشيده است(97)» و اين خود از نشانه هاي بارز محبت خدا به پيكاركنندگان در راه اوست همراه با صفات ديگري كه در اين دو آيه آمده است.آيه 54 سوره مائده، يك مفهوم كلي و جامع را بيان مي كند كه در هر زماني تا روز قيامت مي تواند مصداقهايي داشته باشد؛ امیر مومنان علي علیه السلام ، حضرت حجت و يارانش، سلمان فارسي، و هم وطنان او و... .، به طور كلي در هر زمان افرادي كه واقعاً داراي اوصاف ذكر شده در آيه باشند از مصاديق آيه خواهند بود. هر چند در روايات از آنها ذكر نشده باشد و آنچه در روايات آمده، ذكر برخي از مصاديق اين آيه است.
9.پيروي از رسول خدا (ص)
خداوند رحيم به پيامبرش مي فرمايند: به مردم بگو: «.. قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ»؛ از من پيروي كنيد، تا خدا شما را دوست بدارد؛ يعني مورد عنايت و فيض ويژه خودش قرار بدهد(98)، سپس براي تأكيد بر اين مطلب در آيه بعد مي فرمايد: «قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ(99)»؛ بگو خدا و پيامبر [او] را اطاعت كنيد پس اگر رويگردان شدند قطعا خداوند كافران را دوست ندارد. بنابراين، پيروي از پيامبر زمينه ساز محبوبيت در نزد خدا و سرپيچي از فرمانهاي او باعث محروميت از محبت خداست. اطاعت از پيامبر به قدري در نزد خدا مهم است كه در سوره شعراء هشت بار اين دستور تكرار شده است(100) «فاتقوا الله و اطيعون».در آيات ديگر نيز مي فرمايد: «وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا(101)»؛ و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته [يعنى] با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگانند و آنان چه نيكو همدمانند.يا «مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ(102)»؛ كسي كه از پيامبر اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است.
«وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ(103) » خدا و رسول را فرمان بريد باشد كه مشمول رحمت قرار گيريد. و... مشمول نعمت و رحمت پروردگار شدن، وارد بهشت و همنشين با پيامبران شدن، صديقان، شهدا و صالحان شدن، نيز از نشانه هاي محبت خدا نسبت به اطاعت كنندگان پيامبر است و نشان ميدهد كه پيروي از فرمان هاي پيامبر زمينه ساز محبوبيت در نزد خداست.
پينوشتها:
1..آل عمران/31 و حجرات/7 و حشر/9
2.وسائل16/171
3. بقره/165
4. روم/21
5. حجرات/10
6. آل عمران/103
7. مائده/54
8. کمال الدین 1/156
9. طه/39
10. راغب، ، المفردات واژه ی «حبب»
11. صحاح اللغة، التحقیق
12. العین، لسان العرب
13. راغب، المفردات
14. علامه طباطبایی ، المیزان ج 1، ص 411 و 412
15. مصطفوی، التحقیق
16. مصباح یزدی، اخلاق در قرآن ج 1 ص 359
17. المحجۀ البیضاء ج 8/ص 65- احیاء علوم الدین ج 14/96- محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی ج 1/253- ریاض السالکین ج 1/103 و 182- زبدۀ التفاسیر 1/473- کنز الدقائق 3/68
18. ابن اثیر، النهایۀ ج 5/165- قاموس المحیط1/344- مفردات واژه «ودد» . مادهی «وُدّ»
19. المیزان 12/97
20. المیزان 16/ص164 و 10/374
21.روم/21
22. هود/90
23. المفردات و صحاح اللغۀ
24. آل عمران/103 – توبه/60
25. ماننده بقره96 و 243 ، آل عمران 124 و 125، انفال 9 و... .
26. المفردات و التحقیق ذیل واژهی «الف»
27. لسان العرب، مفردات
28. مفردات
29. مفردات
30. مفردات
31. لسان العرب- مجمع البیان 3/177
32. نساء/125
33.التبیان 1/468- مجمع البیان 1/369
34. المیزان 9/403
35. التحقیق 4/166
36. لسان العرب، المفردات، شرح مناجات شعبانيه، محمدي گيلاني، ص206 و 207
37.ممتحنه/1- جمعه/1، فصلت/34، يونس/62
38. لسان العرب و صحاح الغت
39.شرح اصول كافي، محمد صالح مازندراني11/265
40. تبيان 8/37
41. صحاح الغت و المفردات
42. التحقيق واژه «حمّ»
43. حاقه/35
44.مجمع البيان10/523
45. انعام/70، واقعه/54 و...
46. شعراء/101، فصلت/34، معارج/10 و...
47. مصباح المنیر
48. العين و لسان العرب
49. نساء/25
50. مائده/5
51. يوسف/59 و 7 ، نساء/11
52. نساء/23
53. اعراف/65 و 73 و85
54. حجرات/10
55. اسراء 27: ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين
56. آل عمران/103، انفال/63
57. مازندراني، شرح اصول كافي 1/253 – رياض السالكين1/103 و 182
58. شيخ مفید، الامالي ص 233
59. مائده/54
60. دعاي 38 صحيفه سجاديه و...
61. التحقيق في كلمات القران الكريم، ج 2، ص 153
62. سجده/7
63. توبه/108
64. بقره/222
65. بقره/125
66. انفال/11
67. مائده/6
68. مدثر/4
69. احزاب/33، آل عمران/42و 55 و...
70. واقعه/78 و 79
71. بقره/195، آل عمران/134و 148، مائده/13 و 93
72. الميزان، 6، ص128- مفر دات واژه «حسن»
73. آل عمران/76- توبه/4 و 7
74. بقره/4-1
75. آل عمران/134، 135
76.ذاريات/19-16
77. بقره/194- توبه/36 و 123
78.قمر/54 و 55) (دخان/57/51
79.آل عمران/159
80.المفردات واژه «وكل»
81.اقرب الموارد، مفردات واژه «صبر»
82.بقره/153 و 249- انفال/46 و 66
83.نحل/96
84.بقره/157
85.مائده 42
86.ممتحنه/8
87.حجرات/9
88.العين، واژه قسط
89.التحرير و التنوير، ج3، ص45
90.فروق اللغه ص 428
91.التحقيق، واژه «توب»
92.الميزان/ج 1/ص133
93.توبه/188
94.صف/4
95.مائده/54
96.توبه/111
97.نساء/95
98.آل عمران/31
99.آل عمران/32
100. شعرا آيات108، 110، 131، 144، 150، 163، 179
101. يُطِعِ اللّهَ
102. نساء/80
103. آل عمران/132
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}